محمود عباس و تشکیلاتش از حمایت مالی و سیاسی آمریکا، اروپا و اسرائیل برخوردار بودند. محمود عباس که پس از مرگ یاسر عرفات به رهبری تشکیلات خودگردان رسیده بود، پیش از آن کتابی در 700 صفحه نوشته بود و در این کتاب حتی یکبار از لفظ اشغالگر برای اسرائیل استفاده نکرد.
محمود عباس در کتاب خود حتی درخصوص خروج نظامیان اسرائیلی از اراضی فلسطینی از عبارت آرایش مجدد نیروها استفاد میکند.
درمقابل، جنبش مقاومت اسلامی (حماس) معتقد است عهدشکنی و خیانت دیپلماتیک در سنت سیاسی اسرائیل ریشه دارد و هرگز با قطعنامههای شورای امنیت (حتی اگر امکان تصویب داشته باشد) یا با قراردادهای اسلو و کنفرانسهایی مثل کنفرانس مادرید نمیتوان به تأمین حقوق فلسطینیها امید داشت.
این دو دیدگاه در عرصه انتخابات در معرض رأی مردم قرار گرفتند؛ در انتخاباتی که ناظران بینالملل کاملاً بر آن اشراف داشتند.
به هر حال در این انتخابات که صحیح و کامل وصف شد، حماس برنده شد و اکثریت کرسیهای پارلمان فلسطین را در دست گرفت و اسماعیل هنیه نخستوزیر دولت فلسطین شد.
از دی ماه 84 تا خرداد 86، محمود عباس، اسرائیل، اروپا و آمریکا، دولت هنیه را بهرسمیت نشناختند و غزه در تحریم کامل قرار گرفت.
اتحادیه اروپا کمکهای خود را قطع کرد، کشورهای عربی ساکت بودند و اسرائیل نیز محاصره زمینی و دریایی کاملی را بر غزه تحمیل کرد.
محاصره غزه بهمعنی محاصره 5/1 میلیون فلسطینی است. فلسطینیان ساکن غزه، نمیتوانند برای امرار معاش وارد اسرائیل شوند، درآمد ندارند، خانههایشان با بولدوزر تخریب میشود و با کمبود برق، گاز، مواد غذایی، دارو و تجهیزات بیمارستانی مواجه هستند. همه اینها یعنی مجازات رأیدهندگانی که در انتخابات، حماس را برگزیدند.
ازاینرو رفتار با غزه از سوی آمریکا، اروپا و نادیده گرفتن این فاجعه از سوی سازمانها و نهادهایی که وظیفه ذاتی رسیدگی به این مسائل را دارند، بهمعنی این است که رجوع به صندوقهای آرا فقط تا جایی مهم است که گزینه مورد نظر غرب از آن بیرون بیاید.
چندی پیش ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه با اشاره به شرق اروپا گفت: سفیران آمریکا در برخی کشورهای شرق اروپا، حتی عزل و نصب مدیران میانی را به وزیران این کشورها تحمیل میکنند. بنابراین وقتی جورج بوش از دمکراسی میگوید، منظور آن دمکراسی نیست که در کتابها نوشته شده است.
اسرائیل مدعی است در مقابله با تروریسم و مقابله با پرتاب موشکهای فلسطینی به غزه حمله میکند و آنرا در محاصره دارد. اما قربانیان اکثرا زنان، کودکان و بیماران هستند. منطق حمله به غزه، منطق حمله به قانا در لبنان است.
سال گذشته اردوگاه قانا در لبنان - که بالغ بر چند دهه است که در اختیار سازمان ملل قرار دارد - مورد حمله قرار گرفت و 54 زن و کودک کشته شدند. ناتو و آمریکا با همین منطق به مجالس عزا و عروسی در افغانستان و عراق حمله میکنند.
بهانه حمله، مقابله با طالبان و القاعده است اما واقعیت، مفهوم تصعید یافته تروریسم و تروریست است. تروریست اوایل به اشخاص حقیقی اطلاق میشد. بعدها اشخاص حقوقی مثل سازمانهای تروریستی و دولتهای تروریست یا عبارتی مثل تروریسم دولتی نیز شایع شد.
از چندی قبل عبارت تروریست، به ملتها نیز اطلاق میشود. بهعبارت دیگر ملت تروریست، ملتی است که داعیه استقلال و تأمین حقوق خود را دارد. بر این اساس مردم عادی خود بهتنهایی هدف جنگی محسوب میشوند.
تروریست خواندن ملتها، تعبیر دیگری از مجوز نسلکشی است. آمریکاییها در آمریکا میگفتند اگر سرخپوست نباشد، مسئلهای هم بهنام سرخپوستان نخواهیم داشت.
اسرائیلیها هم میگویند اگر فلسطینی نباشد، مسئله فلسطین هم نخواهد بود. صربها در زمان حمله به مسلمانان در جریان جدایی از یوگسلاوی نیز همین شیوه را در پاکسازی قومی در بالکان بهکار گرفتند.
در این مفهوم، تروریسم واژهای بسیار وسیع و پردامنه میشود. درواقع هر مخالفت فردی، سازمانی و ملی با جریان مسلط جهانی با اطلاق تروریسم، مجوز سرکوب مییابد. غزه نمونه زنده این ماجراست.